زمانی که در سریال «دکتر هو» آگاتا کریستی توسط بیگانگان ربوده شد
به گزارش سایت دانلود فیلم و به نقل از برخورد دهنده دکتر در سریال «دکتر هو» در طول سفرهایش با شخصیتهای تاریخی بیشماری دیدار کرده است. خوشگذرانی با نمادهای فرهنگی مانند ویلیام شکسپیر، چارلز دیکنز و ونسان ون گوگ، بخشی جداییناپذیر از رویکرد برآوردهسازی آرزوهای عجیب و غریب سریال در سفر در زمان و
به گزارش سایت دانلود فیلم و به نقل از برخورد دهنده دکتر در سریال «دکتر هو» در طول سفرهایش با شخصیتهای تاریخی بیشماری دیدار کرده است. خوشگذرانی با نمادهای فرهنگی مانند ویلیام شکسپیر، چارلز دیکنز و ونسان ون گوگ، بخشی جداییناپذیر از رویکرد برآوردهسازی آرزوهای عجیب و غریب سریال در سفر در زمان و همچنین ریشههای آن به عنوان یک برنامه آموزشی کودکان است.
نمونهای فوقالعاده باهوش از این مفهوم در قسمت «تکشاخ و زنبور» از فصل ۴ دیده میشود، که در آن با کسی جز خانم آگاتا کریستی (قبل از اینکه لقب «دیام» را دریافت کند) ملاقات میکنیم. سریال «آسان است که آگاتا کریستی را به قتل برسانید» از سرویس بریتباکس نشان میدهد که این شخصیت همچنان جذاب و گیرا است. «تکشاخ و زنبور» هم بهعنوان یک نامهی عاشقانه به آگاتا کریستی عمل میکند و هم توضیحی برای راز واقعیِ ۱۰ روز ناپدید شدن مرموز او در زندگی واقعی ارائه میدهد. خب، معلومه که کار بیگانگان بوده است! اما این بیگانگان از فیلتر شوخطبعی زیرکانهی کریستی رد شدهاند، زیرا پرفروشترین نویسندهی جهان در کنار دکتر (دیوید Tennant) و بهترین دوستش دونا نوبل (کاترین تیت)، معمای یک قتل را حل میکند.
قسمت «تکشاخ و زنبور» در سریال «دکتر هو» درباره چه چیزی است؟
قسمت «تکشاخ و زنبور» از سریال «دکتر هو» با نویسندگی گرت رابرتز شروع میشود، جایی که دکتر و دونا نوبل به طور پنهانی وارد یک مهمانی عصرانهی دهه ۱۹۲۰ میشوند. جزئیات صحنه بلافاصله یادآور آثار آگاتا کریستی است: عمارت باشکوه با ساکنین شیکپوش، حومه آرام، کشیش محلی آقای گولایتلی (با بازی تام گودمن-هیل) که با دوچرخهاش به سرعت از آنجا دور میشود. و البته لباسهای براق و پولکدوزیشدهی مد فلاپر (Flapper) که دونا با اشتیاق به تن میکند. آنها توسط مهمان افتخاری مهمانی، آگاتا کریستی مؤدب اما آشفته (با بازی فنلا وولگار) غافلگیر میشوند. زوج путешественник во времени (voyazhennik vo vremeni – time traveler) بلافاصله به طرفداران پرشور تبدیل میشوند (در قسمت قبلی، دکتر خود را به عنوان عاشق آثار کریستی معرفی کرده بود).
این قسمت در سال ۱۹۲۶ اتفاق میافتد. تا آن زمان، کریستی ۶ تا از ۶۵ رمان خود را نوشته بود (به غیر از داستانهای کوتاه، اشعار و نمایشنامههایش). سه تا از آنها با کارآگاه بلژیکی، هرcule Poirot (هرکول پوآرو)، شخصیتی که برای همیشه با نام او شناخته میشود، سروکار داشتند. او نویسندهای پرفروش به حساب میآمد. در این قسمت، این دستاوردی نیست که او از آن لذت ببرد. دکتر به دونا اطلاع میدهد که از نظر تاریخی، کریستی به تازگی متوجهی رابطهی همسرش با زنی جوانتر شده است. همچنین روزی است که کریستی به مدت ۱۰ روز ناپدید میشود و سپس در هتل هاروگیت دوباره ظاهر میشود. او ادعا میکند که دچار فراموشی شده و هرگز نگفته است که در آن مدت چه اتفاقی افتاده است.
فنلا وولگار، با بازی در نقش نسخهی انسانی یک شخصیت برجسته، کریستی را با احتیاطی باوقار آمیخته میکند. هنگامی که میزبان مهمانی، لیدی کلمنسی ادسون (با بازی فلیسیتی کندال) در مورد نبودِ همسر کریستی در مهمانی کنجکاوی میکند، کریستی با نیشخندهای دفاعی پاسخ میدهد. این نیشخندها با ادب اجتماعی پوشانده شدهاند، اما او بعد از اینکه شوهر خیانتکارش عزت نفس و استقلال او را لکهدار میکند، سعی میکند ارزش و فردیت خود را تأیید کند. او از لیدی کلمنسی میپرسد: «آیا به او نیاز است؟ مگر یک زن نمیتواند به تنهایی در دنیا به جایی برسد؟»
آگاتا کریستی در سریال «دکتر هو» معما حل میکند
مهمانان مهمانی فرصت زیادی برای خوشگذرانی به سبک سال ۱۹۲۶ ندارند، چون ناگهان – با تعجب – جنازهای در کتابخانه پیدا میشود! این جسد متعلق به پروفسور پیچ (با بازی ایان باریت) است که افتخار آغاز کردن بسیاری از ایستراگهای (اشارههای پنهان) این قسمت را دارد. قبل از قتل او، پیچ تقریباً نام رمان کمدی-عاشقانهی آگاتا کریستی، «چرا از ایوانز نپرسیدند؟» را به زبان میآورد و محل قتل او به کتاب ۱۹۴۲ خانم مارپل، «جنازه در کتابخانه»، اشاره دارد. برای خنده، شباهتهایی به بازی «کلید» هم به چشم میخورد: دونا فریاد میزند: «پروفسور پیچ، در کتابخانه، با لولهی سربی!»
پس از بررسی جسد پروفسور پیچ، دکتر استنتاج میکند که قاتل یک موجود بیگانه است. حالا نوبت کلکهای تحقیقاتی است!
اگر چنین چیزی به عنوان لذت بطریشده وجود داشته باشد، تماشای ذهن درخشان آگاتا کریستی – به خصوص با بیشتر حرفهی باقیماندهاش – است که در کنار دکتر و دونا یک جنایت را حل میکند. چه کسی نمیخواهد او را در حال به کار بردن ذهنش برای حل رازهای «زندگی واقعی» ببیند؟ این ایدهی یک سریال فرعی است که منتظر اتفاق افتادن است.
کریستی، همانطور که باید، در تحقیقات آماتورانهی دکتر-دونا به طور فعال شرکت میکند. او همسطح و مورد احترام آنهاست، تقریباً به حساب یک همراه موقت میآید. دیالوگهای درخشان گرت رابرتز با اشاره پشت اشاره، از بدیهی تا پنهانی، بر سرگرمکننده بودن ماجرا میافزاید: تالیفات او روی قفسهی کتابخانه، قتلهایی که یادآور صحنهی پیچیدهی «و بعد هیچکس نبود» هستند و کریستی که خانه را «کج» خطاب میکند – یعنی اشارهای به کتاب او «خانهی کج».
یک ادای احترام مفهومی به جای کنایههای شوخیآمیز؟ همه در حال دروغ گفتن هستند. زمانی که دکتر درخواست میکند همه بگویند در زمان مرگ پیچ کجا بودهاند، لیدی ادسون ادعا میکند که در حال خوردن چای بوده است. در واقعیت، او به تنهایی نوشیدنی میخورده است. روبینا ردموند (با بازی فلیسیتی جونز – بله، همان جین ارسو!) در حمام اسلحه پر میکرده است، که این کار او برای آماده شدن برای مهمانی بوده است. سرهنگ هیو (با بازی کریستوفر بنجامین) که خاطرات جنگ را تعریف میکند، در واقع در حال خیالپردازی دربارهی دختران نمایش است. هر کسی انگیزهها و رازهای متفاوتی دارد که نشاندهندهی گستردگی تجربهی انسانی است، ایدهای که مترادف با آثار آگاتا کریستی است.
سریال «دکتر هو» درخشش آگاتا کریستی را انسانی میکند
فنلا وولگار در طول تمام پیچشهای اغراقآمیز این قسمت، کریستی را با میزان درستی از وقاحت خشک و متانت بریتانیاییِ تصفیهشده، و همچنین زنی که با اکراه از این حواسپرتی تحریکآمیز ذهنی برقآسا میشود، بازی میکند. او باوقار اما قاطع، زخمخورده و عصبانی است، و از اینکه به طور علنی اعتراف کند خیانت شوهرش چقدر او را عذاب داده، سر باز میزند. احساس گناه گروهی که او را تحت فشار قرار میدهند که چرا قاتل را پیدا نکرده است، بر احساس حقارت existing (موجود) او میافزاید. او میگوید که آنها را ناامید کرده است؛ اما اصلا اینطور نیست. اما ما افراد خلاق معمولا اولین کسانی هستیم که ارزش خود را زیر سوال میبریم؛ ما عینیبین نیستیم. کریستی بار اضافهی این قاتل را به دوش میکشد که با تقلید کار او، به نوعی او را به سخره میگیرد. آگاتا میگوید: «به اندازهی کافی در طول زندگیام تحقیر دیدهام»، حتی در حالی که خودش را به عنوان «فروشندهی مزخرفات» مسخره میکند و میترسد که «کتابهایم فراموش شوند، مثل چیزهای بیارزش».
دکتر و دونا چنین خودتحقیریای را تحمل نمیکنند، هر چقدر هم که واکنشی انسانی باشد. بهترین قسمتهای «دکتر هو» شخصیتهای تاریخیشان را به عنوان انسانهایی پر از نقص و تردید نشان میدهند. دکتر ممکن است قهرمان ما باشد، اما افراد منفرد، قهرمانان او هستند. دونا و کریستی به خاطر روابط ناموفقشان با هم پیوند میخوردند؛ دونا به اشتراک میگذارد که چطور دکتر به او کمک کرد تا اعتماد به نفس خود را دوباره به دست آورد و هدف رضایتبخشی پیدا کند. دکتر دربارهی ماندگاری کریستی سخنرانی میکند، و اینکه درخشش او به درک او از شادیها و خطرات وضعیت انسانی خلاصه میشود. او میگوید: «تمام آن چیزهای کوچکی که میتوانند معمولیترین آدم را به یک قاتل تبدیل کنند»، و با این نگاه عمیق پرورشیافته، اعتماد به نفس او را دوباره زنده میکند.
طنزپردازیهای بهخصوص مسخرهی فیلمنامه با بازی درخشان دیوید Tennant و کاترین تیت همراه میشود، با این حال ستارهی «تکشاخ و زنبور» این خانم بزرگ است.
چه با تشویق دوستان جدیدش چه بدون آن، تخصص کریستی جزئیاتی را به او نشان میدهد که دیگران متوجه نمیشوند: یک گلکاری به هم ریخته، تناقضات در داستانهای پنهانکننده، انواع مختلف سم. در شبی طوفانی همراه با غرش رعد و برق، آگاتا با حوصله و قاطعیت رازهای باقیماندهی گروه را فاش میکند، درست شبیه کارآگاه پوآرو؛ دکتر و دونا با هیجان «عقب بنشینید و استراحت کنید» مثل یک گیف متحرک که ذرت میزند، تماشا میکنند. آگاتا با تأمل میگوید: «در اصل، همهی قتلها یک شکل هستند. آنها به این دلیل اتفاق میافتند که کسی چیزی میخواهد». در واقع، هر کسی در اینجا چیز متفاوتی میخواهد.
توضیح «زمان لرزان و نامطمئن» کریستی به طور مناسب احمقانه و وابسته به مجموعهی آثار اوست: شخصیتی عاشق کتاب «قتل راجر آکروید» است، آنقدر که به طور ذهنی روی مغز یک بیگانه نقش میبندد.
تکشاخ و زنبور یک نامه عاشقانه به آگاتا کریستی است
«تکشاخ و زنبور»: ادای احترامی سرگرمکننده به آگاتا کریستی
فاش کردن کامل جزئیات قسمت «تکشاخ و زنبور» منصفانه نیست. اما کافیست بگوییم توضیح «ربوده شدن آگاتا کریستی توسط فضاییها» برای ناپدید شدن او، یک چرخش دوستداشتنی است و به آن شکلی که انتظار داریم اتفاق نمیافتد.
بعد از اینکه کریستی اقامت ۱۰ روزهی خود را به پایان میرساند، دکتر و دونا با لحنی شاعرانه در مورد اینکه خوانندگان هنوز در سال ۵ میلیاردِ آینده آثار او را میخوانند، صحبت میکنند. چه کسی دیگر میتواند چنین ادعایی داشته باشد؟
جیمز پریچارد، نتیجهیِ نوهیِ آگاتا کریستی و مدیرعامل املاک او، جایگاه او در مجموعه «دکتر هو» را به وبسایت CinemaBlend تحسین کرد:
« فکر میکنم اولین چیزی که از آن برداشت کردم، گواهی بر قدرت او در فرهنگ انگلستان بود. منظورم این است که رماننویسهای زیادی نیستند که آنها را در دکتر هو قرار دهید. دکتر هو جایگاه عظیمی در فرهنگ بریتانیا دارد، و فکر میکنم قرار گرفتن او در این مجموعه یک افتخار بود. و فکر میکنم این همان چیزی است که از آن برداشت میکنید. هر وقت کسی به «معمای قتل» فکر میکند، به آگاتا کریستی فکر میکند. او مترادف با این ژانر است. و فکر میکنم این گواهی بر جایگاه و موفقیت اوست.»
«تکشاخ و زنبور» آخرین باری نیست که «دکتر هو» از دنیای خانم آگاتا کریستی الهام میگیرد. قسمت «مومیایی در قطار سریعالسیر شرق» در فصل ۸، پیتر کاپالدی و همراهش کلارا اوزوالد (با بازی جنا کلمان) را به یک تقلیدی پر از مومیایی از (حدس بزنید!) «قتل در قطار سریعالسیر شرق» میاندازد. (کریس چیبنال، مجری برنامهی سابق «دکتر هو» حتی برای ساخت «راز هفت کوچه» با نتفلیکس همکاری میکند.)
تنها یکی از این دو قسمت بر پرفروشترین رماننویس تمام دوران تمرکز دارد. «تکشاخ و زنبور» عجیب و غریب و شگفتانگیز، یکی از قسمتهای برجستهی فصل ۴ است و باعث میشود این سوال پیش بیاید که چرا «دکتر هو» زودتر به سراغ کریستی نرفت، اما خوشحالیم که نتیجهی دوستداشتنی آن اینقدر طول کشید. درست مثل فاشسازی پوآرو در پایان داستان، ارزش صبر کردن را داشت.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰